سلام فرشته نجات...
بنام خداوند جان و خرد
بالاخره 9 ماه و 9روز انتظار زیبا به پایان رسید و دنیا به وجود گلی زیبا معطر شد ستاره ای نورانی از آسمان پهناور به جمع زمینیان پیوست یکی از تعداد فرشته های آسمانی کم شد و همان به تعداد فرشته های زمینی اضافه شد با ورودش همه غمها و دردهایم به پایان رسید.....خوش آمدی گلم خوش آمدی رحمت و برکت زندگیم.... احساسات آن روز انقدر پاک و قشنگ بود که زبانم از وصفش قاصر است
بابایی و مادر بزرگها هم پشت در بخش در سالن انتظار بیصبرانه ثانیه را میشمارند
در آسمان هلهله ای بپاست گویا جشنی بزرگ در راهست
دخملی من سحرگاه 31 فروردین ساعت 4و 25 دقیقه صبح در آستانه اذان صبح به افق تهران در بیمارستان بقیت الله چشم به دنیای ما گشود.
هیچگاه یادم نمیره سختیهایی که برا دنیا آوردنش کشیدم
مثل همه مادرای دنیا
2روز درد و راه دور تا بیمارستان و ...
بالاخره در هفته 41 بارداری با 2کیلو و980 گرم وزن و 49 سانت قد افتخار داد
و به دل منتظر من و بابا سعیدش همه دنیا را هدیه داد.
ضحا اسم جنینی دختر گلم
یعنی روشنایی اول صبح و سوره ای از قرآن
اینم عکس فرشته کوچک خانه ما 15 دقیقه بعد از تولد
پروردگارا ای مهربان خدای من ای که همیشه و در همه حال حاضر و ناظرمان هستی و ای یگانه مستجاب کننده دعای بندگان این فرشته کوچک ما را از شر هر بلا و ناراحتی دورش کن و من و همسرم را در تربیت بسیار نیکو و پسندیده اش یاری فرما...
کنیز کوچک حضرت زهرا (س) را بپذیر