فاطمه زهرا جوون فاطمه زهرا جوون، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره

فاطمه زهرا دختری از بهشت

قدم نو رسیده مبارک...

1394/4/5 3:00
نویسنده : مامان سمیه
1,937 بازدید
اشتراک گذاری

 

  

 

بنام خدای مهربونم...

امروز 4 تیر ساعت 11 صبح  یکی یه دونه پسر خاله فاطمه زهرا جونم هم بدنیا اومد...

اینم عکسش در 1 روزگی...الهی که خاله سمیه قربوننننتتتتتتتتتتت بشهمحبت توپولوی من

 

niniweblog.comپسر خاله دخمل گلی و داداشی کیانا جونی که کیانا اسم داداششو علی اصغر انتخاب کرده...بوس حالا ببینیم چی تصویب میشه.

                       این کیانا جون جیگر خاله است در 6ماهگی بغلبوس

niniweblog.comاما دلم براتون بگه که آبجی گلم در شرایط خاص (چسبندگی داخل رحمی) سزارین کردو در بخش مراقبتهای ویژه icu بستریه.....خیلی ناراحتیم غمگینخدایا آبجی مهربونم را در این شبهای عظیم ماه مبارکت به تو می سپارم... هر چه سریعتر حالشو خوب کن و بتونه به گل پسرش که خیلی انتظارشو کشیدند با آرامش خاطر شیر بده.

الهی قربون اولین نوه پسر حاجی بابا برم که مثل خاله سمیه اش در ماه رمضان و تیر ماه بدنیا اومد...آخه تولد خاله سمیه اش هم تیر ماهی بود که مصادف شده بود با ماه رمضان.

عزیزجونی همراه خاله عسل در بیمارستانه و کیانا بلاچه 2 روزه خیلی بیتابی میکنه ...آخه جیگر 4 ساله خاله سمیه دوری مامانشو نمیتونه تحمل کنه... کاش مسافتمان نزدیک بود و میتونستم به تنها آبجی مهربونم سر بزنم و کمکی کنم....افسوس و افسوسغمناک

آخه 800کیلومتر فاصله است بین ما و عزیزجونی و خاله عسل اینا.غمناک

فاطمه زهرا جونم برا خاله و نی نی کوچولوش دعا کن خدا صدای بچه ها را زود میشنوه.غمناک

این روزها ما هم اینجا سرمون گرم تعمیر خونه سبزدشته گاهاً با دخملی میریم و خیلی اونجا شلوغ میکنه niniweblog.comو گاهاً هم میسپاریمش به مامان جونش. امروز هم حسابی رنگی شد... یعنی هی پاشو میذاشت رو قسمتهای تازه رنگ شده.niniweblog.com

 ******************************************

بعداً نوشت : خدا را شکر آبجی گلم امروز 1شنبه 6 تیر از بیمارستان مرخص شد البته نی نی کوچولومون به علت زردی 1 و نیم روز جدا از مادر در بخش کودکان بستری شدniniweblog.com و بالاخره امروز مادر و گل پسر و قند عسل در آغوش هم در خونه دایی جونم آرمیدندخوابخواب.... الهی که هیچ مادر و نوزادی مریض نشه.

الهی بمیرم برا خواهرم که در این چند روز چقدر سختی کشید.....یاد این آیه قرآن افتادم که میگه: ان مع العسر یسرا

ان شالله که هرچه سریعتر این گشایش و برکت این نورسیده بهشتی نصیبشون بشه.niniweblog.com

 و اما اندر احوالات دخمل گلم فاطمه زهرا جون بگم که دخملی این روزا خیلی احساساتشو بهم نشون میده niniweblog.comچند ساعت 1بار مخصوصاً بعد از جملات محبت آمیز مامان سمیه شروع میکنه به بلبل زبانی و مامانی خیلی دوشت دالم...با (چشمای خمار) مامانی الهی من قلبوووووووونت بشم( بازم با چشمای خمار).niniweblog.com

البته دخمل خانوووم این روزا 1شیطونکی هم شدی که نگو...دیروز هر چی آتنا بهش دست میزد میگفتی مال خووووودمه دست نزنعصبانی...  نشستی تو صندلی  کامپیوتر و نیومدی پایین niniweblog.comو نذاشتی آتنا هم اونجا کمی بشینه. آخرشم باهاش دعوا کردی و  همش گفتی تو بلو سرکال تو بلو خونتونغمگین... اونم باهات قهر کرد و شب بعد از اینکه رفتند کلی پشت سرشون گریه کردی و گفتی: پس آتنای من کو؟؟؟ پس زن داییم کو؟؟؟؟niniweblog.com

این روزها آمار پاره کردنات اومده پایین آما آمار شکستنات رفته بالا...امروز 2 تا مجسمه دکوری خوشکل منو شکستیکچل

بعدشم ازت پرسیدیم که چرا اینکارو کردی باجدیت کامل گفتی: آخه اوخو بود؟؟(چون مجسمه رنگش سیاه بود)ترسوشاکی

راستی دخمل نازم اینم بگم که نمی دونم چرا اینروزا یادت میره بگی جیش دارم.... پری روز ماشین دایی توحید گل کاشتیخجالت اونم از نوع معطر و بزرگش بدبو خجالت و دیشب وسط فرش جای بابایی(که بابایی انقد حساسه که نگو ) و امروزم در حالیکه داشتی در کامپیوتر کارتون نگاه میکردی و شیر میخوردی یه عالمه رو صندلی کامپیوترniniweblog.com ....دقیقاً زمان سرکار رفتن بابایی که وقتی بابایی متوجه شد کلی دعوات کرد niniweblog.comو صندلی و برد بالکن و شست و وقت کارشم دیر شد و نرفت.

و اما امشب:

بابایی در حال منت کشی (با صدای بلند) : نازداره منه این دختر...جان ناره منه این دخترمحبت

دخملی در حال تماشای کارتون آلیس و جولی: بی اعتنای بی اعتناقهر

بابایی: فاطی زهرا بیا اینجا...1بوس ندادی به من؟؟؟محبت

دخملی : نه بابایی من باهات قهلمقهر

بابایی : فاطی زهرا بیا نوشابه بخور.

دخملی: هیییییییییییی !! بابایی حلف زست نزنتعجب

بابایی : پفک

دخملی : هیییییییییییی!! بابایی حلف زست نزنتعجب

مامانی: دختررررم جیش داری؟؟؟؟؟؟

دخملی: کوچولو جیش دالم... (در حالیکه دخملی شلوارشو در میاره) میگه : بابایی نگاه نکنیااااانه

و دوان دوان دخملی سمت دسشویی و یک عدد مادر قربان صدقه کنان پشت سر دخملی....بوس

الهی که قربان این قناری کوچک خونمون برم که دلش مثلآینه صاف و زلاله و  هیچ کینه ای را نمیتونه در خودش نگهداره ( به مامانش رفته راضی)

 بعداً بعداً نوشت: بالاخره اسم نی نی خوشگلمون هم به یاد طفل 6 ماهه امام حسین علی اصغر تصویب شد و شناسنامه گرفته شد...الهی که همیشه نظر باب الحوایج حضرت علی اصغر روش باشهمتنظرفرشته

پسندها (8)

نظرات (15)

مامان عاطی
5 تیر 94 4:24
سلام عزیزم .سمیه گلم .ابجی گلم .دوست هم مدرسه ایم .....انشاالله به سلامتی برمیگردن بهت تبریک میگم چشمتون روشن. دوستت دارم دلم برات تنگ شده .فاطمه زهرای نازت هم ببوس...بای
مامان سمیه
پاسخ
ممنون گلم.....دوست خوبم
مامان الی
5 تیر 94 17:52
خدا براتون نگهش داره این دختر ناز و دوست داشتنی رو قدم نورسیده خواهرتون هم مبارک
مامان سمیه
پاسخ
سلام مامان الی ممنون عزیزم که به کلبه مادرانه من سری زدی....خدا نی نی ناز شما را هم در سایه مامانو بابای مهربونش حفظ کنه....
پریسا
6 تیر 94 8:39
ممنون که سر زدید ماشاالله دختر خوشکلیه خدا حفظش کنه
مامان سمیه
پاسخ
ممنون گلم خدا نی نی شما را هم حفظش کنه....از طرف من دختر گلت را بوس کن
همراه رایانه
8 تیر 94 8:27
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامان سمیه
پاسخ
اتفاقاً اخیراً خیلی نیاز داشتم... ممنونم
مامان و بابایی دخمل بلا
8 تیر 94 19:50
سلام مامانی گل و مهربون فاطمه زهرا جونمممممم خوبی عزیزم ؟؟؟ نماز روزه هاتون قبول ... قدم نو رسیده مباااااااارکککککککککک .... عزیزم ببخش که این مدت فرصت نداشتم بیام بهتون سر بزنم و ج.اب کامنتهات هم دیر شد دوست خوبم ... واقعا این مدت وقت زیادی ندارم برای آپ کردن و کامنت گذاشتن ... خیلی وقتم کم شده گلم , به خصوص در ماه رمضان ... عزیزم سوالی کرده بودی راجع به بازدید وبلاگ , راستش من خیلی سررشته ای ندارم راجع به زیاد کردن بازدید وبلاگ , ولی خوب , آپ کردن زود به زود وبلاگتون و سر زدن به وبلاگهای دوستان و کامنت گذاشتن و لایک کردن اونها و لینک کردن وبلاگهای دوستان دیگه , فکر کنم از راههای افزایش بازدید وبلاگتون باشه ... ولی من کلا کار خاصی برای افزایش بازدید وبلاگمون انجام ندادم و بیشتر با دوستانم تبادل لینک و کامنت میکردم عزیز دلم و البته قبلنها خیلی زود به زودتر آپ میکردم وبلاگمون رو ... ببخش اگه نتونستم راهنمایی زیادی بکنم عزیز دلم ...
مامان سمیه
پاسخ
سلام مامان فاطمه خانوومی... نماز روزه شما هم قبول.... حال دخمل نازت خوبه؟؟؟ حتماً دانشجویی که وقت نداری... اما این روزا انقد به وبگردی عادت کردم که نگو...خوب من فقط خانه دارم و گاهاً تدریس خصوصی میکنم. ممنون که سرزدیدخمل خوشملتو بوس کن...
مامان ِ یسنا
9 تیر 94 9:59
سلام دوستم ماشالله دختر نازی دارین ... خدا براتون نگه داره ... ببوسش از طرف من
مامان سمیه
پاسخ
سلام دوستم ممنون که آمدی....از اینکه با ورود به نی نی وبلاگ دوستای خوبی پیدا کردم خیلی خوشحالم شما یسنا جونو ببوس
مسئول سایت نی نی عکس
9 تیر 94 13:24
سلام مامان مهربون عکس کوچولوتونوو برای نی نی عکس بفرستید تا جایزه بگیره و کلی خوشحال شه. http://www.niniaxs.ir اگه مایل به تبادل لینک هم هستی لینکمون رو توی وبلاگتون قرار بدید و به ما بگید به قید قرعه به مامان های فعال و معرفی کننده سایتمون جایزه میدیم
مامان سمیه
پاسخ
سلام سپاس فراوان از اینکه به وبلاگ دخمل کوچولوی من سر زدید....چشم حتماً اینکار را خواهم کرد.... مسئول سایت نی نی عکس عزیز
همراه رایانه
10 تیر 94 11:29
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامان مهسا
12 تیر 94 21:07
سلام سمیه جون دخترک شما هم خیلی ناز و شیرینه خوحال شدم به وب دخملم سر زدی
مامان سمیه
پاسخ
ممنون گلم بابت آمدنت...بازم سر بزن.... منم حتما به دخمل نازت سر میزنم..از طرف خاله سمیه اش ماچش کن
مامان و بابایی دخمل بلا
14 تیر 94 14:40
کجایی دوستم ؟؟؟ خوبی ؟ دخملیت خوبه ؟؟؟ چه خبرا ؟؟؟ چی کار میکنی ؟؟؟ کم پیدایی ؟؟؟
مامان سمیه
پاسخ
سلام گلم... خوبی ؟ ما خوبیم... شکر... شما چه میکنید؟دخمل بلات خوبه؟ دخترمن که 1 شیطنتهایی می کنه که نگو... راستی امشب شب قدره.... ما را از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید... راستی شما ساکن هستید یا تهران؟؟؟
ĸoѕαr
14 تیر 94 19:34
سلا م خاله ببخشد ترووووخدا
مامان سمیه
پاسخ
خواهش گلم....گاهاً بهمون سر بزن دلمون تنگ میشه برات...راستی منم عاشق زبان انگلیسی ام...
مامانی و عمه سمیه
15 تیر 94 19:57
مامان ریحانه
15 تیر 94 20:29
سمیه جان خصوصی عزیزم
مامان جون
16 تیر 94 4:12
قدم نو رسیده مبارک
مامان سمیه
پاسخ
سلام مامان جون عزیز ممنون که اومدی منم حتما بهت سر میزنم و خاطرات محسن جونتو می خونم...
زری مامان
30 تیر 94 23:07
خصوصی رو چک کنم عزیزممممممممم